Une poème sur la conférence de Moscou دوبیتیهای مسکه دار مسکوی
دوبیتیهای مسکهدار مسکوی
به پشتات حور استاده ملاجان
ببین پرنور استاده ملا جان
تو باور داشتی حور بهشتی
وَ اینجا حور استاده ملاجان
ببین در چار سویات حور باشد
به پشت و روبهرویات حور باشد
نه تنها در بهشت آرزویات
به مسکو جستوجویات حور باشد
چرا با کشتن خود حور خواهی؟
چرا تو بانوان مستور خواهی؟
اگر حورت چنین باشد در آنجا
چرا از خود در اینجا دور خواهی؟
نشستی با چکهچوران در آنجا
به همراه پلوخوران در آنجا
مسلمانی ولی حالا نشستی
میان مجمع حوران در آنجا
بگیر این نقد را آن نسیه بگذار
که پیشات آمده بیرنج و بیخار
نمیارزد به رنج انتحاری
که پاداشات بُوَد حوران بسیار
شراب این جهانت دور باشد
حرامِ مطلق و منفور باشد
شراب کوثرت اما در آنجا
به جمع حوریان منظور باشد
به شهر کافران رفتی ملا جان
به پیش دختران رفتی ملا جان
نکرده انتحاری، زنده اما
بهشت جاودان رفتی ملا جان
تمام کشتوخونات در وطن شد
جنون اندر جنونات در وطن شد
وَ وقت گفتوگوی صلح آنجا
نشستی و سکونات در وطن شد
گهی با روس و امریکا نشینی
گهی با نوکر آنها نشینی
تمام جنگ تو با ماست اما
گهی اینجا گهی آنجا نشینی
مهار تو به دست دیگران است
سخن از دیگران، از تو زبان است
نداری هیچ آزادی به تصمیم
که تصمیمات به دستان فلان است